Sunday, May 13, 2007

خواب گران

سرزمینم را از کمی دورتر می نگرم.سرزمینی می بینم که مردمانش
از نادانی رنج نمی برند و در خوشی کاذبی از غرور به تاریخ کهنش از کهنگی نمی هراسد.هیچ تلاشی برای تولید کالایی در شان عرصه جهانی نمی کند.سرزمینم این روزها تنها به فضل فروشی پدر دلخوش است همان گونه که به نفت برای تامین معاشش خو دارد.مولانا و حافظ و سعدی برای حفظ غرورش کافی اند به مسیری که اینان را ساخت نمی اندیشد .حتی به آشنا شدن نیز به تاریخ خود نیز نیست .تنها در پی کسب اعتبار در یافتن قدرت آن هم از نوع اتمی اش دل خوش است و حق خود می داندش بی آن که به این بیندیشد که سخت افزار قدرت نمی آفریند همان گونه که برای کره شمالی، پاکستان و هند و اسرائیل نیافرید. فراموش کرده است که قدرت در رسیدن به کلید های دانش و دانشگری است؛نه در داشتن موشک های قاره پیما..تلخ، تلخ، تلخ، از دست دادن هزاران نیروی خوش فکرش را که در سراسر گیتی چون دانه های از هم جدا افتاده اند و نقشی گسسته یافته اند بر مردمانش دردی گزنده نیست .چرا که در سرزمینم دانایی این روزها جرم است و دانایی آفرینان مغضوب !. شکافتن چادر سیاه جهل با هزار انگ و برچسب برابری می کند.پس درد بی خبری جرمی نیست ؛ هرآن که این پرده ضخیم سازد در صدر و آن که به جنگش رود در ضرب پس آن که خواب خوش بر هم می زند به خاموشی برده می شود.
آری؛ غرب با همه هیاهوی پوشالیش به شدت مراقب مسیر تولید اندیشه اش هست.راه های تولید و پویایی آن در سطوح و رشته های مختلف علم را شناخته است به آدمی و انسان ارزش فردی بیشتری می گذارد.هرچند که این ماشین عظیم به شدت نیروهای انسانیش رابه عنوان سلول هایی برای بقا خود آنها را استثمار می کند( که گفتن در باره آن را به بعد می گذارم)اما باعث نمی شود که خواب آلودگی و توهماتی که سرزمینم را به رذیلتها یی چون تنبلی و بیهوده گویی و ژاژخوایی عادت داده است و از فاصله ای دورتر بیشتر به چشم می آیند را نبینم. باید آموخت که قدرت در دانایی است و تولید و خلق .افزون کردن به عالم و نهراسیدن از عرق ریزی روح .گریز از سر فرو بردن در کار هم .انرژی دادن به هم و گرفتن دست هم نه پای فکندن که دردا در اینروزها قبحش را از دست داده .
در نقاب های قلابی در پس القاب و مدارک و عناوین دهان پر کن این روزها هزاران فارغ التحصیل فارغ ازتحصیلمان چه کارشناس و چه ارشد و چه دکترش از تولید واقعی و ارزشمند علم حاصل قابل افتخاری ساخته اند نبودن هیچ دانشگاه ایرانی در بین پانصد دانشگاه جهان!
نبودن کمتر ارجاعی به متون و مقاله از تولید در ایران.چه شده است ما را که از شنیدن این آمارها دردمان نمی آید و بی قرار نمی شویم.سخن از این نیست که مسیری که غرب آمده در کمال یا حتی به سوی کمال هست یا نیست !!!؟ که مجالی دیگر می طلبد. سخن از خواب گران است ...

0 Comments:

Post a Comment

<< Home